عباس عبدی: خالص سازی مثل مار گرسنهای است که از دُمش ارتزاق میکند؛ هر چه بیشتر آن را میخورد به مرگ و نابودی خود نزدیکتر میشود!
تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۹۲۰۴۱
به گزارش جماران؛ عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان «خالصسازی؛ گریزناپذیر» نوشت؛
این روزها مجموعهای از اقدامات در حوزههای گوناگون به اجرا در میآید که از نظر ناظران سیاسی و اجتماعی تعجبآور است. رفتار با دانشگاهیان و اخراج استادان، پذیرش نیروهایی جدید برای دانشگاه که از مسیر متعارف قبلی انجام نمیشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
انتصابات و استخدامهای عجیب و غریب در نظام اداری و آموزش و پرورش و دانشگاهها اقدامات مشابه در حوزههای فرهنگی و رسانهای، تداوم فضای ناکارآمد رسانهای و سیاسی جملگی نشاندهنده تسریع حرکت به سوی آنچه خودشان خالصسازی نامیدهاند، است. این مجموعه اقدامات چه معنایی دارد؟ آیا تهاجمی است یا تدافعی؟ نتیجه آن چه خواهد بود؟
برخی تحلیلگران این اقدامات را نابخردانه و بینتیجه میدانند. شاید بتوان در میانمدت با این برداشت موافق بود که بنده هم اینگونه فکر میکنم، ولی مساله قدری پیچیدهتر است. این ساختار چارهای جز در پیشگیری این سیاستها ندارد، مگر اینکه تغییرات جدی را بپذیرد. چرا؟ پذیرش «دیگری» در جامعه و سهیم دانستن آنان در قدرت، نیازمند وجود مقدماتی است، به ویژه صیانت ذات و حفظ بقا، موتور اصلی این پذیرش است.
به عبارت دیگر نیروی سیاسی هنگامی «دیگری» را میپذیرد که پذیرش او را برای صیانت ذات خود موثرتر از عدم پذیرش او بداند. بر این اساس رفتار «دیگری» نیز در این ماجرا نقش دارد. با این توضیح فرآیند خالصسازی تصوری است که جناح غالب از موقعیت «دیگری» و پذیرش آن دارد.
جناح غالب در کمتر زمینهای قادر به رقابت با «دیگری» است. همچنین نمیتواند حداقلی از انتظارات عمومی جامعه و مردم را برآورده کند. مهمترین جایی که این واقعیت خود را بازتاب میدهد رسانه است. جناحی که بیش از ۹۵درصد رسانههای داخلی را دراختیار دارد و قویترین نیروهای خود را در این بخش متمرکز کرده و پیش از این هم در انحصار رسانهای کوشا بوده، اکنون با وضعیت فاجعهبار مخاطب و اقناع آن مواجه است.
این وضع محصول شکست انحصار رسانهای و ناتوانی آنان در دفاع از ارزشها و عملکردهای خود است. کار آنان به جایی رسیده که میگویند چرا چند رسانه محدود و مستقل اقدامات مفید این جناح را بازتاب نمیدهند و اگر زورشان برسد، این رفتار رسانهها را جرمانگاری خواهند کرد.
همچنان که فشارها به این رسانهها و روزنامهنگاران روند افزایشی دارد. از بد روزگار آنان قادر به حذف رسانههای فرامرزی نیستند، بنابراین اقداماتشان علیه اینترنت، فضای مجازی، مطبوعات مستقل گرچه براساس همان قاعده پیشگفته گریزناپذیر است ولی ناخواسته تیغه رسانه را علیه خود تیزتر میکنند.
علت دیگر خالصسازی، پاسخ مادی به طرفداران یا خرید طرفدار از این طریق است. این جریان در عمل دچار بحران طرفدار شده است، به همان دلیل بالا که روزنهای باز برای دفاع از اقدامات خود ندارد، در نتیجه نیروهایش را جز با انگیزههای مادی و پُست و مقام نمیتواند حفظ کند یا در صورت امکان افزایش دهد، ولی این شیوه نیز ظرفیت بسیار محدود و البته زیانباری دارد.
آنان برای حفظ این نیروها مجبورند چشم بر هر خطا و فساد آنان ببندند، نمونهاش توزیع خودروی رانتی میان نمایندگان یا استفاده از مواردی از وقف و... است که همه را با سکوت و حمایت رد کردند و قطعا عوارض آن بسیار سنگین است، به ویژه در شرایطی که مردم هر روز با مشکلات بیشتری مواجه میشوند.
شکستهای آنان در عرصه قانونگذاری و سیاستگذاری نیز کم نیست، هر چند ادامه این راه را نیز گریزناپذیر میدانند. طرح صیانت، طرح حجاب، طرح فرزندآوری، طرح مربوط به برجام و... همگی به نوعی بازتابدهنده این شکستها هستند ولی گمان دارند که نپیمودن این راه برای آنان عوارض بیشتری دارد. آنان میان دو وضعیت بد قرار دارند که اتفاقا به دلایلی وضعیت بدتر را انتخاب کردهاند. چرا میان بد و بدتر وضعیت بدتر را پذیرفتهاند؟ چون هزینههای آن فوریتر و نقدتر است، در حالی که هزینههای وضعیت بدتر نسیه و در آینده است.
ضمن اینکه به نظر میرسد مدیریت متمرکزی در سیاستگذاری روند موجود وجود ندارد، هر مجموعهای در حال انجام وظیفهای است که مطابق میل و منافع مدیر خودش است. مجموعه نیروهای آنان در ذیل یک راهبرد مشخص و با مدیریت متمرکز و هدایتگر آن راهبرد فعالیت نمیکنند. این را بیش از هر جا در سیاستهای اقتصادی میتوان دید. اگر از این زاویه نگاه کنیم، خالصسازی دو ویژگی دارد که گریزناپذیر است.
اولین آن، پایانناپذیری خلوص است. هر گاه نیرویی را حذف میکنند و به مرحله خلوص مورد نظر میرسند، تازه متوجه میشوند که خالصسازی باید ادامه یابد و نیروهای دیگری هم هستند که باید حذف شوند تا خالصسازی محقق شود. خالصسازی چون آب دریاست که هر چه بیشتر میخوری، تشنهتر میشوی. ویژگی دوم آن تشدید ناکارآمدی است.
خالص سازی معطوف به حذف «دیگری» است به نحوی است که نیروی باقیمانده یا «خودی»، بقایش نه براساس صلاحیت حرفهای، بلکه براساس روابط و تعهدات گروهی است و همین مساله موجب ناکارآمدی و ابتذال دستاورد میشود و نیروهای منتقد و مخالف را قدرتمندتر و موازنه قوا را علیه جناح غالب تقویت میکند.
این تحلیل نشان میدهد که منافع کوتاهمدت خالصسازی برای جناح عالی نقد و قطعی هر چند ناپایدار و اندک است. در مقابل هزینههای آن گرچه کلان است ولی در میانمدت و از نظر آنان احتمالی و نه قطعی است. آنان در هزینه و فایده کردن حالات گوناگون، خالصسازی را ترجیح میدهند که منافع آن نقد و قطعی است و هزینههایش احتمالی و نسیه در آینده است.
این فرآیند مثل مار گرسنهای است که از دُم خود ارتزاق میکند و هر چه بیشتر آن را میخورد به مرگ و نابودی خود نیز نزدیکتر میشود یا مجبور است همه آنچه را که خورده بالا بیاورد. ممکن است پرسیده شود چه باید کرد؟ در یادداشتی بعدی نظرم را تقدیم خواهم داد.
منبع: جماران
کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی عباس عبدی خالص سازی انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی خالص سازی رسانه ها رسانه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۹۲۰۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عهد کردیم خودسانسوری نکنیم
به گزارش قدس آنلاین، این برنامه در هر قسمت، یکی از پروندههای مهم و چالشی کشور را بدون واسطه بررسی میکند. فصل اول بیواسطه در ۲۶قسمت از شبکه یک سیما پخش شد. این برنامه محصول سازمان هنری رسانهای اوج است که روی آنتن شبکه یک سیما میرود. درباره جزئیات بیشتر این برنامه با «محمدعلی صدرینیا» کارگردان و تهیهکننده «بیواسطه» گفتوگو کردیم که میخوانید.
در این فصل سراغ فضاهایی رفتید که پیش از این کمتر دوربینی به آنجا رفته بود، مثل کارخانه اسلحهسازی یا مراکز هستهای. تمایز و ویژگی فصل دوم «بیواسطه» را نسبت به فصل اول چه میدانید؟ تلاش ما در فصل دوم این است فضای رنگارنگی از سوژهها، موضوعات و لوکیشنها را داشته باشیم و مانند فصل اول به دنبال این بودیم دوربین «بیواسطه» سراغ روایتهایی برود که مخاطب، کمتر تصویر و تصوری از آنها دارد. در فصل دوم سراغ موضوعاتی رفتیم که مردم امکان حضور در آن فضاها را ندارند؛ مثلاً در قسمت اول به کارخانه اسلحهسازی پارچین رفتیم که یک مجموعه نظامی با حساسیتهای بالای امنیتی است یا قسمتی دیگر سراغ رئیس سازمان انرژی اتمی رفتیم و به موضوع صنعت هستهای پرداختیم. وارد فضاهایی مثل رآکتورها و خط تولید رادیوداروها شدیم که کمتر دوربینی به آنجا رفته است. همچنین در این فصل سراغ برخی معضلات و مشکلات اجتماعی رفتیم که روایتهای کمتر دیدهشدهای در قاب تلویزیون داشتند؛ مثلاً به بعضی از مناطق محروم سیستان و بلوچستان و یا حاشیه شهر تهران رفتیم که تاکنون روایتهای کمی از آنها روی آنتن دیدهایم.
موضوعاتی مثل صنعت هستهای و توان نظامی، موضوعاتی حساس هستند که کمتر برنامهسازی سراغشان رفته است و به دلیل کمبود روایتهای داخلی در این باره، مردم برای یافتن پاسخ پرسشهایشان به روایتهای غیررسمی و رسانههای خارجی هم رجوع میکردند، چه شد که این ضرورت روایتگری، امروز احساس شد؟ اهمیت و ضرورت این موضوع از سالها پیش مشخص بود اما بستگی داشت که تیمهای برنامهساز با چه نگاهی سراغ این موضوعات بروند و اینکه دستگاهها و بخشهایی که باید پاسخگو باشند چقدر همراهی و همکاری کنند. ما از فصل اول در «بیواسطه» با خودمان عهد کردیم خودسانسوری نداشته باشیم. وقتی سراغ موضوعی میرویم، تا جایی که ممکن است پرسشهای مردم را در آن حوزه بپرسیم. در قسمت اول این فصل که سراغ کارخانه اسلحهسازی و مرکز صادرات دفاعی رفتیم درباره مباحث مرتبط با موشک، پهپاد، توان نظامی و اهمیت آن سؤالات صریحی پرسیدیم. در قسمتی که مرتبط با موضوع هستهای بود مسئله اصلی ما، پرداختن به این پرسش مهم در اذهان عمومی بود که با وجود تحریمهای جدی کشورمان بهخاطر انرژی هستهای، منافع این صنعت چیست و چرا اثراتش را نمیبینیم؟ ما تلاش کردیم سراغ این پرسش برویم و به آن پاسخ بدهیم. ولی ماجرا، سمت دیگری هم دارد که نهادها و مسئولان هستند و بستگی به همراهی و همکاری آنها دارد. خوشبختانه وزارت دفاع و سازمان انرژی اتمی با روی خوش ما را همراهی کردند ولی در مسیر تولید برنامه با دستگاههایی مواجه شدیم که همچنان نگاه سنتی دارند و زمانیکه میفهمند مجری برنامه، محمد دلاوری است یا ممکن است سؤالاتی بپرسد که ضعفها و کمکاریشان عیان شود تمایلی به مشارکت ندارند و ترجیح میدهند با حضور در یک برنامه تلویزیونی خنثی، گزارش عملکرد بدهند، به جای اینکه پاسخگو باشند.
ساخت چنین برنامههایی میتواند مسیر برنامهسازی سیاسی را در رسانه ملی هموار کند؟
امید و تلاش ما همین است. تولید برنامه در استودیو برای ما راحتتر و بیدردسرتر است، چرا که هماهنگی لوکیشنهایی خارج از تهران برای تیم تولید، فرسایشی و سخت است اما فکر میکنیم این شکل از پرداخت به سوژهها و مطالبهگری سبب میشود برنامهسازی سیاسی را یک گام به جلو ببریم.
اگر رسانههای رسمی از زیر بار برنامهسازی سیاسی شانه خالی کنند، رسانههای خارجی و غیررسمی وارد این حوزه میشوند و میدان روایتها از سوی راویان داخلی خالی میشود. همینطور است. معمولاً رسانه ملی تمایل به ساخت برنامههای سیاسی دارد تا مرجعیت رسانهای داشته باشد ولی بخشی از ماجرا به نهادها و دستگاههای مختلف برمیگردد که آنها هم باید این نگاه را داشته باشند. ما در مسیر تولید فصل دوم «بیواسطه» دستگاهها و وزارتخانههایی را داشتیم که با آغوش باز پذیرای ما بودند و ضعفها و قوتهایشان را صادقانه میگفتند اما گارد برخی از دستگاهها و نهادها به روی ما بسته بود و حتی به صورت غیررسمی میگفتند سمت ما نیایید. این ناشی از ضعف عملکردی آن دستگاه یا نگاه دهه شصتی روابط عمومیهایشان به رسانه است. حتی این نگاه وجود دارد که اگر دیده نشوند یا فراموش شوند بهتر از این است که در معرض توجهات رسانهای قرار گیرند.
مرز استقلال رأی در روایتهای «بیواسطه» که سفارشدهنده آن، سازمان اوج و پخشکنندهاش رسانه ملی است تا کجاست؟ «بیواسطه» وقتی موفق خواهد بود که واقعیت ایران امروز را به مخاطبان نشان دهد. این واقعیت، اجزای مختلفی دارد که شامل پیشرفتها، ضعفها، قوتها و کمبودها در حوزههای مختلف میشود. آنجایی مخاطب، ما را باور خواهد کرد که بفهمد واقعیت را به او میگوییم، یعنی هم نیمه پر لیوان را به او نشان میدهیم و هم نیمه خالی را. ما سعی نکردیم دوربین «بیواسطه» را به دوربین تبلیغاتی یکطرفه تبدیل کنیم. هم سراغ پیشرفتها میرویم و هم ضعفها. تلاش ما این است روایتی واقعی از اتفاقات و ماجراها داشته باشیم، چون نقطه مطلوب ما و مخاطبان، همینجاست. ما در عصری زندگی میکنیم که روایتها یکسویه نیستند و اگر درباره موضوعی روایتی داشته باشیم که درست نباشد، روایت دیگری از آن در شبکههای اجتماعی منتشر میشود؛ پس اعتماد مخاطب برایمان مهم است.
گاهی هزینههای اجتماعی که تلویزیون پس از پخش برنامههای سیاسی داده آنچنان سنگین بوده که ترجیح میدهد سراغ اینگونه از برنامهسازی نرود، اما نپرداختن به موضوعات روز در رسانه ملی چه هزینههایی برای جامعه پرسشگر امروز دارد؟ بهنظرم رسانه ملی باید برندهای ماندگار در برنامهسازی سیاسی داشته باشد و این برندها، مقطعی نباشند. اگر قرار است روی افکار عمومی اثرگذار باشد باید تحملش را بالا ببرد تا بتواند برندهایی از برنامههای تلویزیونی سیاسی جدی را خلق کند که مجری معتبر و دارای کاراکتر ویژه داشته باشد. در گام اول، تلویزیون باید در حوزه برنامهسازی سیاسی، برندسازی کرده و سپس آن برند را حفظ کند. ما با موضوعات مختلفی در جامعه مواجه هستیم که در مقاطع مختلف درباره آن، برنامهای ساخته و هر بار برند جدیدی خلق میشود. مثلاً در مقطع انتخابات، یکسری برنامهها روی آنتن میرود که با گاردهای بازتری به موضوعات روز جامعه میپردازد و پس از پایان انتخابات، آن برنامه و پرداخت به آن موضوعات، تمام میشود. مثلاً مسئله حجاب در مقطعی حساسیت بیشتری دارد و در یک بازه زمانی کوتاه، برنامههای گفتوگو محور با رویکردی باز در این باره روی آنتن میرود اما بعد تعطیل میشود. رسانه ملی بابت این برنامهها، هزینههای اجتماعی میدهد در حالیکه اگر برندهایی ثابت با رویکردی مشخص طی سالها ساخته شود و همیشه روی آنتن برود، اعتبار و مخاطب پیدا میکند. در چنین وضعیتی، آن برنامه سیاسی و اجتماعی برند میتواند در موقعیتهای مختلف، موضوعاتش را متناسب با شرایط روز به آن مباحث اختصاص دهد ولی وقتی نگاهها مقطعی شود سبب میشود هر دفعه، برند جدیدی خلق شود و برای جا افتادن و اعتباربخشی آن، هزینه و تلاش مضاعفی صورت گیرد ولی زمانیکه بناست اثرگذار باشد، آن ماجرا تمام شده و برنامه هم تعطیل میشود. این رویکرد، اشتباه است و در این سالها ضربهاش را در مدیریت افکار عمومی خوردیم. کاش برندهای ماندگار برنامه سیاسی را در تلویزیون داشته باشیم و مدیران سازمان، فشارهای بیرونی که به صدا و سیما میآید را تحمل کنند تا این برنامهها استمرار یابند. امیدوارم برنامه «بیواسطه» در یک بازه زمانی طولانی روی آنتن بماند و به یک برنامه مقطعی تبدیل نشود. اگر قرار باشد «بیواسطه» به برنامهای مطالبهگر تبدیل شود که هر بار سراغ پروندههای جدید و جنجالی میرود، مماشات نمیکند و بررسی دقیق و موشکافانه دارد، باید به برندی ثابت تبدیل شود. در صورت استمرار در ساخت و پخش چنین برنامههایی میتوان به اثرگذاری آنها در طولانی مدت امیدوار بود. زهره کهندل